معنی تایر بدون تویى
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
لاستیک رویی چرخ اتومبیل
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
لاستیک رویی چرخ اتومبیل، موتور سیکلت، دوچرخه، و مانندِ آن،
مترادف و متضاد زبان فارسی
حلقه لاستیک، طایر، لاستیکچرخ،
(متضاد) رنگ
فارسی به انگلیسی
Tire, Tyre
لغت نامه دهخدا
بدون. [ب ِ ن ِ] (حرف اضافه ٔ مرکب) بغیر. بجز. (آنندراج) (ناظم الاطباء). بی. بلا. (یادداشت مؤلف): بتلاء؛ عمره ٔ بدون حج. (منتهی الارب). اراضی بدون مالک، یعنی بی مالک. بدون او این کار میسر نیست، یعنی بی او. (از یادداشت مؤلف).
فارسی به عربی
بدون، لکن
عربی به فارسی
برون , بیرون , بیرون از , از بیرون , بطرف خارج , انطرف , فاقد , بدون
گویش مازندرانی
دانسته باش – بدان
فارسی به آلمانی
Aber, Äußerlich, Jedoch, Ohne, Sonder, Von außen
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
1089